برای این که با کارکرد و جایگاه اصطلاح پارادایم در اندیشه¬ی کوهن و فلسفه¬ی علم بیشتر آشنا شویم باید دیدگاه وی درباره ساختار و تاریخ علم را بررسی کنیم.
از دیدگاه کوهن می¬توانیم تاریخ علم را به دو دسته بزرگ، تقسیم کنیم: پیش از سده¬ی هجده و پس از آن.
تاریخ علم
پیش از سده-ی هجده یا “پیشاپارادایمی” جایگاه و کارکردِ تئوری¬ها چونان جایگاه و کارکرد قانون¬های روستاها یا شهرها در گذشته¬ها بود. مردم هر شهر و روستایی، پیرو فرمانروا یا خان خودشان بودند و چه بسا دو روستا یا شهرِ نزدیک به هم به دو شیوه¬ی ناهمانند گردانده می¬شدند. هر خان یا فرماندهی، بزرگِ مردمان یا شهر خود بود. تئوری های علمی نیز همین گونه بودند هر اندیشمندی، یک تئوری را می¬آفرید و گروهی را پیرو خویش می¬گردانید برای همین در یک زمینه چند تئوری در کنار هم می¬زیستند. «از عصر باستان تا پایان قرن هفدهم هیچ دوره ای نشان دهنده¬ی یک نگرش واحد مورد اجماع درباره¬ی ماهیت نور نیست بلکه در عوض، شماری از مکاتب و خرده مکاتب رقیب وجود داشتند».[1]
تا پیش از سده¬ی هجدهم رابطه¬ی نظریه¬های گوناگون در یک زمینه، به استثنای حوزه¬هایی هم¬چون ریاضی، نجوم و بیوشیمی، نه پیرو یک پارادایم بلکه همانندی خانوادگی بود.[2] اما از سده-ی هجده این روند و ساختار دگرگون شد اندیشمندان بیش از پیش نیازمند اثبات تئوری خویش برای ابطال تئوری¬های دیگران و دست¬یابی به یک تئوریِ همه¬پذیر شدند، دست یابی به تئوریی که برترین، پرکاربردترین تئوری انگاشته شود. با این روند و ساختار بود که پارادایم-ها زاده شدند «مقصود من از پارادایم، دستاوردهای علمی¬یی است که عموما پذیرفته شده-اند و برای مدتی مسائل و راه حل¬های الگو را در اختیار جامعه¬یی از کاوش¬گران قرار می-دهند».[3]
از این دیدگاه، رابطه¬ی تئوری¬های گوناگون با پارادایم، همانند رابطه¬ی روستاها و شهرها با دولت مرکزی/ پایتخت و مدرن است. همان¬گونه که اکنون دورافتاده¬ترین روستاها و شهر¬ها ناگزیرند که نیازها و پسندِ خویش را با خواست و دستورِ دولت مرکزی/پایتخت هم-آهنگ کنند پارادایم¬ها نیز چنان فراگیر و “همه¬پذیر” می شوند که بیشتر تئوری پردازان، تئوری خود و نگاه خویش به هستی را با آن هم¬آهنگ می¬گردانند.
پیدایش پارادایم
این تنها بخشی از داستان پیدایش پارادایم¬هاست زیرا هر پارادایمی پس از این که توانست بر دیگر تئوری¬ها چیره شود و یکه¬تاز میدان گردد کم کم در چهره¬ی علم عادی یا متعارف را آشکار می شود. «علم عادی، همان فعالیتی که اکثر دانشمندان لاجرم تقریبا تمام وقت خود را در آن صرف می¬کنند، مبتنی بر این فرض است که جامعه¬ی علمی می-داند جهان به چه می¬ماند. توفیقِ بسیار جریان علمی حاصل آمادگی جامعه¬ی علمی برای دفاع از چنین فرضی است حتی اگر این دفاع، در صورت لزوم، هزینه¬ی فراوانی به همراه داشته باشد». [4]«علم متعارف[عادی]نوعی فعالیت محافظه¬کارانه است. کوهن آن را با عنوان فعالیت “حل معما یا حل جدول کلمات متقاطع” مشخص ساخت. پی گیری علم متعارف، تا زمانی بدون وقفه ادامه می¬یابد که پارادایم به وجهی رضایت¬بخش پدیدارهایی را که در مورد آن¬ها اعمال می¬شود، تبیین کند. [5]
چون در هیچ زمینه¬یی، هیچ تئوری نمی¬تواند برای همیشه پاسخِ همه پرسش¬ها را بدهد پس کم کم، آشکار و نهان، تئوری¬های زاده می¬شوند که گویی کارآمدتر از پارادایمی اند که علم عادی یا متعارف شده است و چه بسا جای پارادایم را بگیرند که این دگرگون شوندگی را کوهن “تغییرات انقلابی” می نامد.[6] .« هر یک از این انقلاب¬ها[برای نمونه در علوم فیزیک] ایجاب می¬کرد که جامعه¬ی علمی نظریه¬یی علمی را که برای زمانی طولانی معتبر شناخته می¬شد به نفع نظریه¬یی ناسازگار با آن طرد کند. هر انقلابی علمی تغییری را در مسائل پیش روی کاوش¬های علمی و نیز موازین تعیین¬کننده ی مسائل مجاز یا مسئله-راه-حل¬های مجاز در حوزه¬ی آن علم ایجاد می¬کند».[7]
پس فرایند پیدایش و مرگِ پارادایم¬ها چنین است: در یک زمینه از دانش، تئوری¬های گوناگون به رقابت با هم می¬پردازند سپس تئوریی که به دلایل و علت¬های گوناگون، برترین، فراگیرترین و پرکاربردترین تئوری است پارادایم یا علم متعارف و عادی می گردد و همه¬ی تئوری¬های دیگر را زیر چنبره¬ی خویش می¬کشد تا این که دوباره به دلایل و علل گوناگون، پارادایم کارکردِ خویش را از دست می¬دهد یا با رقیبی برتر روبه¬رو می¬گردد آن گاه ناگزیر تن به تغییرات انقلابی خواهد داد و چه بسا این تئوری نوپا، پیروز و پارادایم تازه گردد.
پارادایم و یارا
چون یارا در پی یاری به نوجوانان و گره گشایی از کارهای آنان است هم از جایگاه و کارکرد پارادایم ها آگاهی دارد و هم می¬داند که تن دادنِ به یک پارادایم و نشنیدن و ندیدنِ تئوری¬ها دیگر، آسیب¬های دهشتناکی به بارخواهد آورد پس هر تئوری و دیدگاهی را که بتواند به نوجوانان یاری برساند، پذیرا است هر چند آن تئوری با پارادایم، ناسازگار باشد.
منابع
1.ساختار انقلاب¬های علمی، تامس کوهن، ترجمه¬ی سعید زیبا کلام، ص42
2 .ساختار انقلاب¬های علمی، تامس کوهن، ترجمه¬ی سعید زیبا کلام، صص42-43-44
3.ساختار انقلاب¬های علمی، تامس کوهن، ترجمه¬ی سعید زیبا کلام، ص22
4.ساختار انقلاب¬های علمی، تامس کوهن، ترجمه¬ی سعید زیبا کلام، ص34
5.درآمدی تاریخی به فلسفه ی علم، جان لازی،علی پایا، ص276
6 ساختار انقلاب¬های علمی، تامس کوهن، ترجمه¬ی سعید زیبا کلام، ص37.